پارسا جون ماپارسا جون ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
پیوند عاشقونمونپیوند عاشقونمون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات روزهای کودکی پارساجون از تولد تا...

واکسن یک سالگی

سلام عزیزدل مامانی الان که این مطلب رو واست مینویسم واکسن یک سالگیت رو زدی عشقم   وقتی که رفته بودیم واکسن 6 ماهگیت رو بزنیم پیش خودم می گفتم اخی تا 6 ماه دیگه پسرم راحته و واکسنی نداره، مثل برق و باد گذشت این 6 ماه و پارساجونم هر روز داره بزرگتر و باهوش تر می شه، دیگه همه کاراش هدف داره، بازیگوشیاش و شیطنتاش با هدفه    درضمن این دفعه برای اولین بار بابایی باهامون اومد واسه واکسنت آخه همیشه با مامان جون می بردیمت و بلاخره توی بغل بابایی واکسن یک سالگیت رو زدی و منم مثل همیشه طاقت نیاوردم و از اتاق رفتم بیرون عزیزدلم.   راستی این دفعه هم با دوهفته تاخیر واکسنت رو زدیم چون یه کم علائم سرماخوردگی...
19 بهمن 1394

تولد یک سالگی تک ستاره زندگیمون پارساجان

    یک سال پر از خنده و شادی گذشت یک سال پر از نگرانی های مادرانه و پدرانه گذشت                  برای ما باورش سخت است اما پارساکوچولوی ما یک ساله شد     سلام عزیزترنم امروز اولین سالروز قشنگترین و باشکوه ترین اتفاق زندگی من و باباییه امروز تولد گل پسرمه، تولد عمر دوباره منه، تولد پارسای منه تولدت هزار هزار بار  مبااااااااااااارک فرشته کوچولوی من مامانی هیچ وقت لحظه تولدت رو فراموش نمی کنم ، قشنگ ترین لحظه زندگیم بود، تو اون لحظه حضور خدا رو از نزدیک لمس کردم، خدا یه ف...
4 بهمن 1394

12 ماهگی گل پسرم

            سلام نفسم خوبی مامانی؟ قبل از اینکه عکسات رو بزارم می خوام یکم از کارایی که انجام می دی بگم؛ عزیز دلم الان کاملا مسلط می تونی بایستی وفقط یه قدم به جلو برمیداری الهی قربونت برم دیگه وقتی غذا برات می زارم خودت بر می داری و می خوری، البته هنوز با قاشق خوردن رو کامل یاد نگرفتی اما خیلی دوست داری که مثل بزرگترا خودت باقاشق غذابخوری و خودت قاشق رو ازم میگیری و پرش میکنی و تا نزدیک دهانت میبری اما وارونه میخوریش و گاهی وقتا هم که دیگه خسته میشی با دست غذا میخوری البته هدفت غذاخوردن نیست فقط میخوای تمام محتویات ظرفت رو خالی کنی توی سفره و درگیری بنده و شما ...
1 بهمن 1394
1